هفته اي كه گذشت...
سلام عسلكم... اومدم برات بنويسم از خاطرات هفته گذشته كه اكثرا" افطار دعوت بوديم ...دو شب از طرف اداره مامان...يه شب خونه آوا جون ديشب خونه دايي... دو شب هم خودمون مهمون داشتيم... و اما بعد..... زهرا كم كم شروع كرده به راه رفتن البته هنوز خيلي تعادل نداره و معلومه يكم هم ميترسه...تو هم مثل بقيه كلي ذوق ميكني ميبيني زهرا جون داره راه ميره و با همون عكس العملهاي كودكانه ات اونو تشويق ميكني. چهارشنبه شب از طرف اداره مامان دعوت بوديم به ضيافت قرآني و رفتيم مصلي، همكاراي بابايي كلي ازت فيلم و عكس گرفتن كه ديشب تلوزيون نشون داد...خودت وقتي ديدي چه ذوقي كردي گلم. اينم بگم روز دوش...